پلاک

پلاک

♥️سلام خوش اومدید به وبلاگ پلاک ♥️
اینجا دلنوشته مینویسم
و هر چی که مینویسم واقعا بهش ایمان دارم
یک باورقلبی از ته ته قلبم
برای دل خودم مینویسم و
میدونم که حقی که شهدا بر گردن ما دارن با نوشتن درموردشون ادا نمیشه اما به نظرم کمترین کاری که میتونم انجام بدم همینه
نوشته هام شاید تکراری باشن اما
به نظرم ارزش تکرار شدن رو دارن

ان شاءالله که بتونیم راه شهدا رو ادامه بدیم و مورد شفاعتشون قرار بگیریم

التماس دعا

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۱۸ خرداد ۹۸، ۱۶:۰۲ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ خرداد ۹۸، ۱۷:۵۰ - 00:00 :.
    +++++
پیوندهای روزانه

۴۷ مطلب با موضوع «شهادت» ثبت شده است

 ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون
ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟
ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !

مثـــلا :
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ .... .
 ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .... .
 ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ.... .
 ﺷﺐ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ
 ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ... .
  بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ .... .

ﺷﻬـــــــــــــﺪﺍ !
ای بهترین یواشکی های دنیا
ﺷﻤﺎﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !
 ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ  ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ... .
آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳت

شهدا شرمنده ایم

 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج

 
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران...
چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود
خودش میگفت:

گناهی نشد که من انجام ندم!

تا اینکه یه نوار روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و روش کرد...
.
بلند شد اومد جبهه!
یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم...

می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم!
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا زیارت کنم و برگردم...

اجازه گرفت و رفت مشهد؛
دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه!
.
توی وصیت نامه اش نوشته بود :
در را

کلام معرفت خدا به ما محق گردان

فهم شناخت اهل بیت نصیبمان گردان

دعایمان به اول ماه رجب این است

خدا زیارت هادی نصیبمان گردان


شهادت امام هادی (ع) بر همگان تسلیت باد


گفت:راستی جبهه چطور بود؟؟

گفتم:تا منظورت چه باشد؟

گفت:مثل الان رقابت بود؟؟

گفتم:آری در خواندن نماز شب!!

گفت:حسادت بود؟؟

گفتم:آری در توفیق شهادت!!....

گفت:جر زنی هم بود؟؟

گفتم:برای شرکت در عملیات...

گفت:بخور بخور هم بود؟؟

گفتم:تا دلت بخواهد


ڪاش تقدیر شهـادت  
بہ سرانجام شود...

و ڪسےهست
 کہ میلش شده گمنام شود
عشق یعنے حرم بےبے و من مےدانم!
باید این سربرود
تا دلم آرام شود...



می گوید یکبار در سوریه به شهید بیضایی گیر دادم

 اینجا چرا کمربند؟؟؟
اینجا که پلیس گیر نمی دهد ...

گفت :
میدانی چقدر مواظب بودم که با تصادف نمیرم؟

بسـم اللہ الـرحمن الــرحیم

یکی اومد نشست بغل دستم:

گفت :آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟

گفتم :بفرمایید:

یه عکسی به من نشون داد،یه پسر ۱۹،۲۰ساله ای بود

گفت:این اسمش

دختر که باشی...

دختر ڪه باشے بهت میخندن اگه دلت شهادت بخواد...

دختر ڪه باشی بهت میگن اربعین کربلا رفتن صلاح نیست...

دختر که باشے هی


تا حالا عاشق شدی؟

 عشقی که ارزش عاشق شدن رو داشته باشه


عـــــشق یعنی:
تو دل شب آروم زمزمه ڪنی الـــهی العـــفو

عـــــشق یعنی:
چشماتو ببندی و بری زینبیه

عـــــشق یعنی:
شب ڪه همه خوابن تو آروم سر سجاده اشڪ‌ بریزی بگی خدایا روزیم‌ کن‌ حرم

عـــــشق یعنی: